( 244)چونکه صوفی بر نشست و شد روان |
|
رو در افتادن گرفت او هر زمان |
( 245)هر زمانش خلق برمیداشتند |
|
جمله رنجورش همیپنداشتند |
( 246)آن یکی گوشش همیپیچید سخت |
|
وان دگر در زیر کامش جست لخت |
( 247)وان دگر در نعل او میجست سنگ |
|
وان دگر در چشم او میدید زنگ |
( 248)باز میگفتند ای شیخ این ز چیست |
|
دی نمیگفتی که شکر این خرقویست |
( 249)گفت آن خر کو به شب لاحول خورد |
|
جز بدین شیوه نداند راه کرد |
( 250)چونکه قوت خر به شب لاحول بود |
|
شب مسبح بود و روز اندر سجود |
رو درافتادن: یعنی با سر به زمین خوردن، سکندری رفتن.
لَخت: لخت در این جا به معنى تکه و پاره از چیزى، و در بیت دیگر از مثنوى به معنى ضربت زدن آمده است:
تا ز زخم لخت یابم من حیات چون قتیل از گاو موسى اى ثقات
تا ز زخم لختِ گاوى خوش شوم همچو کُشته و گاو موسى گَش شوم
1438- 1437 2
زَنگ: چرک گوشه چشم، چرکى که در گوشه چشم پدید مىآید.
قُوت: خوراک.
مُسَبِّح: (اسم فاعل از باب افعال) تسبیح گو.
( 244) وقتى صوفى سوار خر شده براه افتاد خر در هر قدم با سر بزمین مىافتاد. ( 245) در هر دفعه مردم او را بلند مىکردند بالاخره گمان کردند که حیوان رنجور است. ( 246) یکى گوشش را مىپیچید دیگرى دهنش را باز کرده زیر کامش را مىنگریست. ( 247) یکى بنعل او نگاه مىکرد که مبادا سنگ زیر آن رفته باشد آن یکى رنگ چشمش را نگاه مىکرد. ( 248) بصوفى مىگفتند تو دیشب شکر مىکردى که این خر خیلى قوى و چابک است اکنون از چیست که باین حال زار افتاده. ( 249) صوفى گفت خرى که شب لا حول بخورد روز بهتر از این راه نمىرود. ( 250) وقتى قوت شب خر لا حول باشد شب در حال تسبیح گفتن بوده و روز در حال سجده خواهد بود .
مضمون این ابیات نیز مثالى است براى نشان دادن تزویر و ظاهر سازى بعض مردم، نیز پایان بد آن کس که به چنین کسان اعتماد کند. مولانا می گوید: امان از اظهار نظرهای غیر مسئولانه که نه تنها در میان عامه مردم، بلکه در میان خبرگان بیخبره، پژوهشگران بیپژوهش و صاحب نظران بیصائب نیز شیوع مالیخولیایی یافته است. هر کسی از گمان خود گمانهزنی میکند و تنظیم امور مینماید. و نعل وارونه میزند. اینان «لاحول خورانی» هستند که شیطانوار به بندگی و ایمان تظاهر میکنند.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |